وانمود ...
عبور می کنم هر شب ...
از کنار نیمکت های خالیه پارک ...
طوری که انگار کسی درنیمکت های اخرین ...
و به انجا که میرسم بغض گلویم
را می گیرد و باید وانمود کنم
که باز هم دیر رسیده ام ...
نظرات شما عزیزان:
لــــمس کن کلماتی را که برایت می نویسم
تا بخوانی و بفهمی که چقدر جایت خالیست
تا بدانی نبودنت آزارم میدهد
لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنی ست و عریان
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد
لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است و پر شیار
لمس کن لحظه هایم را
تویی که نمی دانی من که هستم...
لمس کن این با تو نبودن هارو
لمس کن.....
پاسخ:ممنون ازشما ومتن زیبایت
تا بخوانی و بفهمی که چقدر جایت خالیست
تا بدانی نبودنت آزارم میدهد
لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنی ست و عریان
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد
لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است و پر شیار
لمس کن لحظه هایم را
تویی که نمی دانی من که هستم...
لمس کن این با تو نبودن هارو
لمس کن.....
پاسخ:ممنون ازشما ومتن زیبایت
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، دلتنگی ، ،
برچسبها:
تاريخ : چهار شنبه 22 مرداد 1393برچسب:دلتنگی, | 21:22 | نویسنده : سپید گل |