حکم اعدام بود...
اعدامی لحظه ای مکث کرد و بوسه ای بر طناب دار زد
دادستان گفت :
صبر کنید آقای زندانی این چه کاریست!؟
زندانی خنده ای کرد و گفت :
بیچاره طناب نمیزاره زمین بیفتم
ولی آدم ها بد جور زمینم زدن !
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، دلتنگی ، ،
برچسبها:
تاريخ : شنبه 28 تير 1393برچسب:دلتنگی, | 18:28 | نویسنده : سپید گل |